وقتی میخواهید سفارشی ویرایشی را بپذیرید، لازم است اثر را براندازی بکنید تا ببینید اوضاعواحوالش چطور است. این نگاه هرچه دقیقتر باشد، به قرارداد بهتری منجر خواهد شد. باید از جنبههای گوناگون، اثر را بسنجید:
موضوع
منابع
روش تحقیق
استواری و منطقمندی متن
ضعفهای قلمی نویسنده
شیوهنامههای رعایتشده
کیفیت حروفچینی
و…
از چند قسمت متن، چند صفحه را از نظر بگذرانید. هرگز به دیدن قسمت آغازین یک کتاب اکتفا نکنید. مباحث را بخوانید و موشکافانه، مو از ماست بیرون بکشید. قبل از انعقاد قرارداد، وقت این کارهاست. با این دقتها قرارداد دقیقتری منعقد خواهید کرد. هرگز مرعوب شخصیت علمی نویسنده یا شهرت ناشر یا جذاببودن عنوان یا زیبایی ظاهری عبارات نشوید. دیدن یک جنبه، شما را از بررسی جوانب دیگر واندارد.
در اینجا میخواهم خاطرهای از خطای خودم نقل کنم.
نویسندهای با بیش از ۶۰ اثر در کارنامهاش، نزد من آمد تا سفارشی بدهد. قبلاً هم برای او ویرایش کرده بودم و کموبیش میدانستم قلمش و کیفیت کارهایش چطور است. این کار جدید دربارۀ روغن سیاهدانه و خواص آن بود. نگاهی انداختم و بهاعتماد نام و سابقۀ همکاری، قرارداد بستم. کار را آماده کردم و به ویراستار سپردم تا ویرایش کند و پس از او، بازویرایی و نهایی کنم و تحویل دهم.
ویراستار مشغول کار بود. در میانۀ کار اعلام کرد بعضی قسمتهای متن تکراری است گویا! دیدم و تعجب کردم. گفتم شاید از دست در رفته. خواستم که این قسمتها را مشخص کند تا در بازویرایی، دقیقتر بررسی کنم. ویراستار اینگونه کرد و به کارش ادامه داد.
مدتی بعد، ویراستار باز اعلام کرد محتوای بعضی قسمتها مشابه است؛ اما واژههایش متفاوت. گویا همان متن است که کسی، واژههایش را تغییر داده تا ظاهراً آن نباشد. گفتم مشخصشان کن و بگذر.
بار سوم ویراستار برآشفته تماس گرفت که به جایی رسیدهام بسیار عجیب. در این قسمت متن دربارۀ روغن سیاه و نه روغن سیاهدانه صحبت میشود. دراینباره میگوید که این روغن صنعتی، اگر نفتکشها به گل بنشینند یا غرق شوند، در سطح دریاها میماند و اکوسیستم را نابود میکند.
مدتی در حیرت بودم و در اندیشه که چه شده. حاصل جستوجوها و پرسش از آن نویسنده و استفاده از شمّ کارآگاهی این بود که این کتاب در واقع کتابسازی است. نویسنده یا در واقع گردآورنده یا در واقعتر سارق ادبی (!)، آمده در گوگل نوشته «روغن سیاه دانه» و بیستسی نتیجۀ اول را باز کرده و همه را کپی کرده داخل یک فایل و بعد داده به ویراستار.
آن متنهای تکراری، متنهای تکراری در پهنۀ وب بودند. آن متنهای تکراری ولی با واژههای متفاوت، حاصل سرقتهای اینترنتی وبلاگها از هم بودند. آن متن روغن سیاه هم بین نتیجههای گوگل آمده بود و نویسنده حتی دو خطش را نخوانده بود که ببیند ربطی به موضوع دارد یا نه.
نمیدانید از این کلاهی که بر سرم رفته بود، چقدر افسوس خوردم.
این روزها بازار کتابسازی و سرقت ادبی داغِ داغ است. یکی از روشهای رایج و مفتضح کتابسازی، جستوجوی یک کلیدواژه در گوگل است و جمعکردن پاسخها داخل یک فایل! این طور کتابسازیهایی تا حالا دوسه بار بر سر راه خود من قرار گرفته است. و چه تجربۀ بدی است!
ویراستارهای عزیز، موقع پذیرش سفارش مراقب باشید اینطور سفارشها را نپذیرید. هم خیانت است به ساحت علم، هم خودتان از دشواری کار اذیت میشوید، هم دستمزد متناسب با کارتان نمیگیرید، هم به یک سارق علمی کمک کردهاید، هم… .
این تجربه را به خاطر بسپارید و قبل از پذیرش سفارش، دقیق متن را بررسی کنید تا در دام نیفتید.
اینجا هم میتوانید تجربهای دیگر از این دست را بخوانید:
هوش مصنوعی + ویراستار = کتاب!
نویسندهای با بیش از ۶۰ اثر در کارنامهاش، نزد من آمد تا سفارشی بدهد. قبلاً هم برای او ویرایش کرده بودم و کموبیش میدانستم قلمش و کیفیت کارهایش چطور است
شما که فرموده بودید نویسنده را می شناسید!
سلام و سپاس از حضورتان در این وبگاه.
بله عرض کردم ایشان را میشناختم؛ اما از کارشان در این کتاب خبر نداشتم.
اگر مقصود دیگری دارید، لطف کنید و بیشتر توضیح دهید.
سپاس.
سلام استاد
بسیار عجیب و تاسفبرانگیز!