دورهٔ ۱۱۷ ویرایش و درستنویسی
آذر و دی۱۳۹۴
افسانه غلامنژاد
«چهارراه استانداری، بین ملکالشعرای بهارِ ۴۴ و ۴۶، پلاک ۱۸۱، زنگ انتشارات.» این آدرسِ کلاس ویراستاریای است که دوستم برایم پیامک کرده بود. با چند نفر از دوستان قرار گذاشتیم به کلاس ویراستاری برویم تا بتوانیم متنهای خوب بنویسیم. این کلاس روزهای پنجشنبه و جمعه ساعت ۱۵ برگزار میشد. روز و ساعت کلاس وقت خوبی نبود؛ زیرا به کارهای آخر هفته نمیرسیدم. احساس پشیمانی میکردم؛ اما چارهای نبود!
روز پنجشنبه فرا رسید و باید به کلاس میرفتم. چند باری چهارراه استانداری رفته بودم؛ اما «زنگ انتشارات» را ندیده بودم. اتوبوس در ایستگاه چهارراه استانداری ایستاد. پیاده شدم و چند قدم جلوتر رفتم تا تابلوها را بخوانم. بهار ۴۴ را پیدا نمیکردم. آخر از یک نفر پرسیدم. او هم بهدرستی نمیدانست. دنبال تابلو «زنگ انتشارات» گشتم؛ اما خبری نبود. متوجه شدم که تابلو بهار ۴۴ یا شاید هم ۴۶ در کار نیست! انتشارات در همان حوالی بود. دری را باز دیدم و جلو رفتم. کنار زنگ دومِ ساختمان نوشته بود: «انتشارات». تازه متوجه شدم که منظور از دو کلمهٔ آخر آدرس چه بوده است. پیش از پیداکردن آدرس فکر میکردم «زنگ انتشارات» باید نام مکان کلاس ویراستاری باشد؛ اما فهمیدم که منظور زنگ طبقهٔ دوم ساختمان است.
کمی با تأخیر به کلاس رسیدم. فکر نمیکردم فضای کلاس اینطور باشد. تصورم یک اتاق با چند ردیف صندلی برای شاگردان و یک میز و صندلی برای استاد بود. استاد، مقدماتی دربارهٔ درس میگفت. او ما را با عینک میدید. ببخشید استاد، اشتباه شد! او ما را از پشت عینکش میدید. این جمله ایرادی ندارد؛ چون شما خودتان سر کلاس فرمودید.
جلسهٔ اول کمی خستهکننده بود. جلسهٔ دوم یا شاید جلسهٔ سوم وارد مبحث ویرایش زبانی شدیم. کلاس جذاب و پویا شده بود. مبحث دومی که از ویرایش زبانی فرا گرفتیم، کژتابی بود. بعد از توضیحات کامل، استاد گفتند: «عاقا! کژتابی یعنی چندمعنایی ناخواسته.» اینجا بود که فهمیدم «زنگ انتشارات» کژتابی است. من معنی دیگری از این دو واژه برداشت کرده بودم.