دورهٔ ۱۳۶ ویرایش و درستنویسی
شهریور و مهر۱۳۹۵
عادله قیس
داستان پیوستن من به واپسین کارگاه آموزشی مؤسسهٔ ویراستاران، به یک تداعی ذهنی باز میگردد. خاطرم نیست سال پیش چطور شد که در فضای تلگرام به کانال ویراستاران راه پیدا کردم. اولین یادداشتی که در این کانال خواندم، بسیار روان و شیرین و رسا نوشته شده بود. ناخودآگاه قلم جلال آلاحمد در نگارش داستانهای کوتاهش برایم تداعی شد. این ذهنیت مثبت از قلم نگارنده که نمایندهٔ قلم مؤسسه بود، در کنار انگیزههای درونی و شخصی، پایم را به کلاس ویراستاران باز کرد. رنگ رخسارهٔ جزوه و ظاهر نیکوی اسلاید آموزشی که در جلسهٔ اول رونمایی شد، کنجکاوی هرچه بیشتر مخاطب را برای دنبالکردن محتوای آموزشی بر میانگیخت.
به نظر میآمد پسِ سیمای برازندهٔ این خروجیها، گروهی توانمند با انگیزهای قوی کار را دست گرفتهاند. چه بسیار محتوای ارزشمند آموزشی که تنها بهسبب تدوین و ارائهٔ نامناسب، از انگیزهٔ مخاطب برای پیگیری مطالب میکاهند. چینش کارگاهی میز و صندلیهای کلاسی، مواجههٔ چهرهبهچهرهٔ شرکتکنندگان در طول کلاس، وجود یک گروه مجازی گفتوگو و تساهل استاد در شیطنتهای کلامی کلاسی دانشپذیران، فرایند آموزشپذیری را تسهیل میکرد.
نکتهٔ مثبت دیگر آن بود که مدرس کلاس از آمادگی کافی برای پاسخگویی به سؤالات شرکتکنندگان برخوردار بود. وی ضمن ابراز همدلی با انتقادهایی که به فرهنگستان صورت میگرفت، در جمعبندی نهایی مباحث، از حیثیت حقوقی و نقش یکدستکنندهٔ فرهنگستان دفاع میکرد.
با اینهمه، آموختههای حوزهٔ ویراستاری نهایتاً همان طور که به دانش من افزود، بر وسواسها، تردیدها، خردهگیریها و سؤالاتم نیز اضافه کرد! زمان نوشتن احساس میکنم که چشم سوم غلطگیری مشغول پاییدن خطاهای نوشتاری من است. از سوی دیگر، وقتی خودم مطلبی میخوانم، بیش از آنکه درگیر محتوا شوم، درگیر بررسی سلامت نگارش و ویرایش قلم نویسنده میشوم. از همه بدتر اینکه گمان میکنم ویراستاران باید زمان و عمر خود را صرف بررسی نیمفاصله داشتنها و نداشتنهایی بکنند که هیچکس آنها را در نمییابد.
اگر در ادامهٔ کارگاه ترتیبی داده شود که شرکتکنندگان بهشکل مجازی به متون پیش و پس از ویرایش دسترسی پیدا کنند یا اینکه زمینهای برای ارائهٔ تمرین و تصحیح تمرینها فراهم شود، آموختههای این کارگاه هرچه بیشتر برای آنان درونی میشود.