دورهٔ ۱۳۰ ویرایش و درستنویسی
اردیبهشت و خرداد۱۳۹۵
الهام شعبانی
در نوشتن متن زندگینامهها، داستانها، تحقیقها با اشکالهای ویرایشی برخورد میکردم. تصمیم گرفتم به کلاس ویراستاری بروم که چند نفر از دوستانم قبلاً در آن شرکت کرده بودند. ثبتنام کردم. زمان برگزاری کلاس برایم بسیار مشکل بود: ساعت ۳ تا ۷ بعدازظهر؛ چون ابتدای دوران ازدواجم بود و علاوه بر آن، ۴ ساعت کلاس بدون استراحت بهنظرم خستهکننده بود.
روز اول کلاس زمانی که وارد کلاس شدم، تعداد افراد شرکتکننده در کلاس زیاد بود و جای خالی برای نشستن نبود. بهسختی برای خودم جایی برای نشستن پیدا کردم.
استاد کلاس را شروع کرد. به نظر میرسید استادی شوخطبع باشد. از اصطلاحات خاصی استفاده میکرد. تکیهکلامش «آقا» بود. برای اینکه کلاس خستهکننده نباشد، هر نیم ساعت ورزش میکردیم. خیلی خوب بود. واقعاً کلاس در آن ساعت غیر از این بود، بسیار خستهکننده میشد. یکی از بخشهای دوستداشتنی کلاس، حلکردن تمرینهای جزوه بود که گروهی حل میکردیم. استاد کلاس را گروهبندی کرده بودند و هر گروهی اسمی برای خودش داشت: آقا، کلیشهنگاران و… . رقابت بین گروهها خیلی هیجانانگیز بود.
بخش دوستداشتنی دیگر کلاس، پخش عکسهای مختلف در اعلامیهها و تبلیغات بود که مشکلات ویرایشی داشتند. این عکسها نشان میداد خیلی از مردم اصلاً به درستنویسی توجه نمیکنند. من از گذراندن دورهٔ ویراستاری در این مؤسسهٔ خیلی خوشحالم و خدا را شکر میکنم که چنین فرصتی برایم پیش آمد.