اطلاعیهٔ نشست
در نشست ۸۵ ویرایش در مشهد پذیرای شما هستیم:
گاه: چهارشنبه ۱۷خرداد۱۳۹۶، ساعت ۱۷ تا ۱۸:۳۰
نشستها در ماه رمضان ساعت ۱۷ تا ۱۸:۳۰ برگزار میشود.
جای: مشهد، بین چهارراه دکترا و چهارراه گلستان، بازار کتاب گلستان، سالن همایشها.
هرگونه پرسشتان دربارهٔ نشست را تلفنی بپرسید:
۰۹۱۵۷۰۲۹۲۶۶
برنامهٔ نشست
قسمت اول نشست را به متنخوانی اختصاص دادهایم؛ آنهم متنهای مرتبط با ویرایش. متن این جلسه: دستورزبان فارسی، ج۲، نوشتهٔ حسن انوری و حسن احمدی گیوی، از ص۳۴ تا ص۴۹ مبحث زمانهای فعل. قبل از جلسه، کتاب را مرور کنید و نکات مهمش را مشخص کنید. دربارهشان گفتوگو خواهیم کرد.
قسمت دوم نشست به بررسی متن تمرینی اختصاص دارد.
متن تمرینی
متن تمرینی را با کلیک روی آیکون زیر بردارید. اگر میخواهید روی فایل ویرایش کنید، با فعالکردن ترکچنج، آن را ویرایش کنید و در موعد جلسه، لپتاپبهدست تشریف بیاورید.
اگر میخواهید روی کاغذ ویرایش کنید، فایل را پرینت بگیرید. بعد با خودکارقرمز روی کاغذ ویرایش کنید و برگه را سر جلسه همراه خودتان بیاورید.
گزارش نشست
کولر سالن همایشها سوخته بود و مهمان کافهکتاب آفتاب شدیم. چقدر باصفا بود!
این گزارش را خانم محبوبه گیوهچین بهقلم آوردهاند:
به نام یزدان پاک
قرار نشست ویرایشِ این بار در جایی متفاوت با نشستهای پیش مدار شد: همان گلستان کتاب؛ اما این بار کافهکتاب آفتاب. نه چهارشنبهبودنش، نه ساعت ۵ عصر بودنش، نه گرمای ۳۸درجهاش و نه ماه رمضانش کسی را از آمدن انداخته بود. قرار مدار شد!
پهلوبهپهلوی دیوارهایی که منقّش و مزیّن به گلستان سعدی بود، دایرهوار نشستیم، کنار درختی که دستانش از سقف گذر کرده و به آسمان رسیده بود، یا بهتر است بگویم درختی که کافهچی اجازه داده بود تنهاش در کافه بماند!
همهٔ آنهایی که همیشه میآیند، آمده بودند و چند تایی هم تازهتر! مجازات کسی که دیرتر میآمد، با لحن مطایبهآمیز استاد، افطاریدادن بود و این مجازات تا دقیقهٔ آخر، از متأخری به متأخری دیگر واگذار میشد! تا اینکه نفر آخر، خانم حسینی، با دستی گشاده و لبی خندان، این میزبانی را پذیرفت.
کتابهای دستورزبان پیش چشمان همه باز بود و زبان ما از این دستورها پیروی میکرد؛ تا جایی که وقتی حشرهای از کنار یکی از حضار عبور کرد، با همان دستورزبان در حالِ آموزش، با حشره سخن گفت و بهقول خودش، آن حشره را در طبیعت رها کرد! این لحن به مذاق همه خوش آمد و برای لحظاتی خندیدیم.
چه خوب که این آموزهها اینقدر نافذ و تأثیرگذار است! انگار کلماتی که مدتها در تاریکخانهٔ ذهنمان گَرد عادت گرفته، وقت بهزبانآوردن واکاوی و شناسنامهدار میشوند. دستور درست را میگیرند و درستتر از پیش ادا میشوند.
همیشه میگفتهایم رستِگاری و حالا بهتر میدانیم که بگوییم رستْگاری. از شنیدن ساختْمان بهجای ساختِمان تعجب نکنیم. بدانیم کاواک از کجا آمده و قطعاً کلمهای کُردی نیست! و هزار نکتهٔ باریکتر ز مو.
نشست تمام میشود و بر میخیزیم با کلی سؤال از استاد که با آرامش همیشگی لحن و چهرهاش، یکییکی پاسخ میدهد.
کتابزیربغل، خداحافظی میکنیم تا عصر گرم و رمضانی چهارشنبهای دیگر!
پ.ن: تصاویر زیبای این نشست را خانم ملیحه رجبیون گرفتند. تشکر بابت خاطرهسازیشان.
دستشان درد نکند.
بسیار زیبا نوشهاند: کوتاه و گویاه.
بهزیبایی هم به جزئیات نشست پرداخته و هم فضای نشست را ترسیم کرده است.
با خواندنش واقعا حالم خوب شد. موفق باشند.
سلام و سپاس؛ خصوصاً برای نثر زیبای گزارش.