زبان؛ ابزار پیامرسانی
زبان ابزار برقراری ارتباط افراد جامعه و مهمترین وسیلهای است که ایشان را به هم پیوند میزند. زبان وسیلۀ بیان افکار و احساسات است و در ساحت دین، کارکرد زبان تبیین باورهای دینی و انتقال میراث دینی است.
اما اگر زبان شکل استعاری و شعاری به خود بگیرد، از کارکرد پیامرسانیاش دور میشود و هرچه بیشتر کارکرد نمادین بیابد، کمتر کارکرد ارتباطی و انتقال پیام خواهد داشت.
شهرداری مشهد در استفاده از زبان برای بزرگداشت مناسبتهای مذهبی، گرفتار بلاتکلیفی است و نمیداند میخواهد با آن، چه پیامی را به مخاطب منتقل کند و چه اثری در مخاطب بگذارد. خروجی اقدامات زبانی شهرداری معمولاً اثری در مخاطب ندارد و بیشتر احساس رفعتکلیفکردن شهرداری را در مخاطب ایجاد میکند!
شهرداری این بار چه کرده؟!
همیشه دغدغه داریم که این بار برنامۀ شهرداری برای بزرگداشت ایام مناسبتی چطور از آب در خواهد آمد. امسال شهرداری مشهد برای بزرگداشت ایام محرم، با عجله شعارهایی ذوقی در نظر گرفته و بر عرشهٔ دهها پل هوایی در کمربندی مشهد و البته در سطح شهر نصب کرده است.
اما بسیاری از این صدها متر مربع بنر، حاوی جملاتی مبهم و پیامنرسان است. صرفاً چند کلمه کنار هم نشسته است که هیچکس جز آن بزرگواری که اینها را نوشته، معنایی از این عبارتها نمیفهمد. چند نمونهاش را ببینید:
این پرده چه پیامی دارد؟ برای مخاطبی که با زبان ادبی اینگونه متنها ناآشناست، «جاری سیال» چه معنایی دارد؟! او با خود نمیگوید «محراب حماسه» کجاست؟ زیادهروی در استفاده از استعارهها متن را بیمعنا کرده است.
اینجا جایگاه متنی است که برای عموم مردم پیامی داشته باشد؛ نه متنهای پیچیده و پراستعارهٔ ادبی و نیازمند تفسیر و تأویل!
آنکه این عبارتهای شعاری را برگزیده، کاش از زاویهٔ دید مخاطب به این عبارت نگاه میکرد. منظورم از مخاطب همان سرنشینان خودروهای در حال عبور از زیر این بنر هستند. آن مخاطب از خود میپرسد: عاشورا روح است؟ «توفانگر» یعنی چه؟ یعنی «توفنده»؟ یعنی «طوفان» به پا میکند؟ عدالت روح دارد؟ «آفاق» کیست که «کالبد» پیدا کرده؟!
«صلابت شجاعت» یعنی چه؟ رانندهای که دارد از زیر این پل میگذرد، چه برداشتی از «صلابت شجاعت» خواهد کرد؟ او فکر میکند «تجلیگاه ایمان» کجاست؟
مگر آزادگی برمیخروشد که خروشش طنینافکن باشد؟ آزادگی در زندگی برمیخروشد؟! خب اصلاً چرا باید در زندگی بربخروشد؟ نمیشود سادهتر بنویسید تا همه با پیام عاشورایی شما همراه شوند: «عاشورا آزادگی است»؟ یا «عاشورا مکتب آزادگی است»؟ روی پردهٔ دیگری هم بنویسید: «عاشورا زندگی است.»
اینهمه واژهها را که کنار هم ردیف کردهاید، به فکر مخاطب هم بودهاید؟ اینجا زبان قرار بوده پیامرسان باشد یا ابزار گیجکردن مخاطب و بهرخکشیدن توانمندیهای ادبی؟ میخواستهاید مخاطب چه برداشتی از این عبارت بکند؟
اصلاً بهفرض که این متن شاهکاری ادبی است، مگر فقط اُدبا از پای این پل عبور میکنند؟ بقیهٔ طبقات اجتماع که اتفاقاً عموم مردماند و مثل شما نویسندهٔ این پرده بر ادبیات تسلط ندارند، چطور باید منظور شما را بفهمند؟
«انسانیت» یعنی انسانبودن، «دست نوازش» دارد؟ بهفرضِ اینکه این جمله معنادار باشد، مخاطبِ در حال عبور از کمربندی مشهد، از تفسیرهای نویسندهٔ این پرده از کجا باخبر شود تا معنای مدنظر او را درک کند؟
عاشورا رواق است؟! آنهم رواقِ سرخ؟ رواق سرخی که مال حماسه است؟ رواق سرخ حماسه هم توی تاریکستان است؟ تاریکستانی که در سیاهی است؟ عاشورا «رواق سرخ حماسهٔ تاریکستان سیاهی» است؟!
عموم شهروندانی که با این بنر مواجه میشوند، یا میگویند: «باز دارند شعار میدهند!» یا در فکر فرومیروند که: «من چقدر بیسوادم که این مفاهیم بلند را نمیفهمم. چقدر مفاهیم دینی دستنیافتنی است!» شهرداری محترم به این قسمت ماجرا اندیشیده است؟
«سیطرهٔ بیامان» یعنی چطور سیطرهای؟ عبارت سادهٔ «عاشورا نور است در ظلمت» برای مخاطب این بنرها پیامرسانتر نیست؟
«انقلابآفرین» مفهوم است؛ اما «انقلابآفرین ارزشها» یعنی چه؟ یعنی در ارزشها انقلاب کردهاند؟ یا با ارزشها انقلاب کردهاند؟ برای مخاطب سؤال ایجاد میکنید و نمیگویید پاسخش را کجا بیاید؟
اینها چند نمونه از زبانورزیهای شهرداری مشهد است. مجموعهای عبارت پیامنرسان برگزیدهاند که بهجای اینکه مخاطب را جذب عاشورا کند، بیشتر دچار ابهام میکند. مخاطبِ این پردهها بهجای اینکه تصویر شفافتری از قیام عاشورا پیدا کند، ناخواسته به این سمت میرود که عاشورا به زبان ما و برای ما نیست و پیامی برای ما ندارد. آیا شهرداری به این اثرِ منفیِ این پردهنوشتها فکر کرده است؟
ریشهٔ این آسیب زبانی کجاست؟
با افسوس، مسئولان ما شیفتهٔ شعاردادناند و شعارزدگی آفت زبانی بسیاری از آنهاست. وقتی فرهنگ سازمانی مشوقِ شعاردادن است، از آن کارشناس محترم شهرداری چه انتظار داریم؟ او هم دنبال شعاریترین و نامفهومترین عبارتها میگردد.
زبان ابزار پیامرسانی است. اگر میخواهید ادبی هم بنویسید، معنایش این نیست که نامفهوم بنویسید. هر جمله و عبارت و واژهای که به کار میبرید، باید بهقصد انتقال پیامی باشد؛ چه برسد به بنرهای چنددهمتری در سرتاسر شهر با مخاطبان میلیونی از عموم طبقات اجتماعی با تحصیلات مختلف.
بیدقتی بیادبانه!
شهرداری مشهد شتابزده و بدون مشورت کارشناسان عمل میکند. این شتابزدگی، بهغیر از این اشکالات زبانی، موجب شده در موقعیت نصب بعضی پردهنوشتها بهروشی توهینآمیز عمل شود. این بیاحترامی باید هرچه سریعتر اصلاح شود. من دستکم با دو موقعیت اینچنینی مواجه شدهام:
۱. نشاندن «کفش» کنار مقدسات، در فرهنگ ملتهای عرب و حتی خود ما ایرانیها نشانهٔ توهین است. یادتان هست آن خبرنگار عرب چطور با پرتاب کفش از جورج بوش پذیرایی کرد؟ (اینجا) آیا به زیارت بیتاللهالحرام رفتهاید و دیدهاید عربها چقدر نگراناند که کفش وارد حرم و نشود و کنار قرآن و… قرار نگیرد؟
ببیند شهرداری چه اسم مقدسی را در چه جایگاهی نصب کرده است:
وقتی بنری به این عظمت نصب میشود، آیا نباید نصاب، حداقلی از دقت را داشته باشد؟ همنشینی این دو عبارت چقدر خجالتآور است!
۲. از آوردن تصویر بعدی شرم دارم. همنشینی این دو عبارت، یعنی نام آن شرکت محترم و نام این امام عزیز، چقدر ناخوشایند شده است:
البته توبیخ آن نصاب عزیز و فراموشکردن توبیخ کارشناسان مرتبط با نصب این بنرها دور از انصاف است؛ ولی بهاحتمال زیاد، شهرداری اگر هم صدای مرا بشنود، صرفاً به همین اکتفا کند.
اتلاف منابع نایاب فرهنگی
فعالان فرهنگی میدانند برای نصب یک بنر کوچک در سطح شهر، چقدر باید دوید و هزینه کرد. در این وانفسای بحرانهای اقتصادی و همهگیری کووید ۱۹ و…، وقتی فضایی برای کاری فرهنگی فراهم میشود، چرا نباید از آن به بهترین شکل استفاده شود؟ مگر پیام و شعار و شعر دربارهٔ امام حسین(ع) و عاشورا کم داریم که شهرداری یک جمله را در چندین جا نصب کرده است؟ نمیشد بهجای دهبیست بار تکرار یک شعار، آنهم شعاری نامفهوم، دهبیست پیام و شعار و روایت و… مختلف و البته معنادار را نصب کرد؟!
شهرداری کار خوب ندارد؟
در نگاه منصفانه، بین پردههایی که شهرداری مشهد نصب کرده، استرابوردهایش خوب از کار درآمده و پیامهای ارزشمندی دارد. دست مریزاد و آفرین به طراحان و مجریانش. البته شاید یکی از دلایل بیاشکالبودن این دست پردهها این باشد که کارشناسان شهرداری در اینها چندان از متن فارسی استفاده نکردهاند! این نمونهها را ببینید:
از همین بیلبوردهای نصبشده روی عرشهٔ پلها هم بعضیها بیمفهوم نیست. بنری که برای تصویر این فرسته انتخاب کردهام، بسیار زیباست:
سیاهپوششدن مشهد در ایام محرم
از سنتهای شیعیان، سیاهپوشکردن خانه و محله در ایام عزای اباعبدالله الحسین(ع) است. شهرداری مشهد از چند سال قبل طرحی را برای ساماندهی پرچمهای عزای امام حسین(ع) شروع کرده که با این سنت دیرینۀ مردمی اصطکاک داشته است. آن اوایل تیغ شهرداری مهمان پرچمها و پردههایی میشد که مردم در عزای حسین(ع) نصب کرده بودند. حتی برخی منبریهای معروف مشهد، روی منبر بهتندی شهرداری مشهد و عوامل پایینکشیدن پردههای عزای امام حسین(ع) را نقد کردند.
ستاد یا صف
این طرح ساماندهی آسیبهایی داشت: سنت عزای حسین(ع) را بیشتر به امری دولتی تبدیل کرد، عادت مردمی سیاهیزدن را تضعیف کرد و سیاهیزدن را وظیفهٔ چند کارمند ناآشنا با آداب و رسوم و فرهنگ این مردم جلوه داد.
حالا شهر مشهد در ایام عزای حسین(ع) دیگر آن شهر سیاهپوش گذشته نیست. سیاهیزدن در سطح شهر به وظیفۀ شهرداری و چند کارمند محترم شهرداری فروکاهیده شده است. چند بنر طراحی و با هزینههای میلیاردی در سطح شهر نصب میشود و بعدش باید بیلان کاری داده شود:
۵۰،۰۰۰ متر مربع اطلاعرسانی مناسبتی در قالب بیلبورد و استرابورد کردهایم! ۱۸۰ بنر روی پلهای عابر پیاده نصب کردهایم! ۳۰۰۰ آویز ستونی زدهایم و ۱۲۰۰ پرچم بیرقی در مسیر بیآرتی آویزان کردهایم! و… (منبع).
۶۰۰۰ پرچم بیرقی نصب کردهایم. ۱۷۰ پایۀ پل را مشکی زدهایم. ۳۰۰۰ متر مربع استرابورد نصب کردهایم. ۷۵۰۰ متر مربع بیلبورد نصب کردهایم. ۱۸۰۰ بنر زدهایم. ۱۰۰۰ پرچم زدهایم و… (منبع).
این نگاه به محرم که شهرداری باید وارد کار اجرایی شود، دقیق نیست. پرچم عزای حسین(ع) را باید مردم بلند کنند. شهرداری باید در جایگاه مدیریت ستادی، تسهیلگر اقدامات مردمی باشد و از مردم برای مدیریت صفی کمک بگیرد. شهرداری بهجای چاپ چندهزار پرده و نصب در سطح شهر، باید از هیئتها و مردم حمایت کند تا خود مردم پرده بنویسند و نصب کنند. اینگونه، روح و رنگ و معنا به پردهنوشتهای محرم باز خواهد گشت.
شهرداری مشهد امسال فقط صرف بودجه کرده،
ظاهراً بین جابهجایی شورای شهر قبلی و جدید، شورای شهر جدید ناگهانی تصمیم گرفتهاند کاری بکنند و اینطوری خرابکاری شده است. دلسوزانی هم نصیحت کردهاند که نکنید و به مردم بسپارید و…؛ اما گوش شنوایی نبوده.
اتفاقاً من هم دیدهام و جملهها را تا مدتی با خودم مرور میکردم که یعنی چه این که نوشته.
اینطور پارچهنوشتها، آنهم در مسیر رفتوآمد، آنهم با وسیلهٔ نقیله، باید سریع معنا را به ذهن برساند تا چشم مخاطب را چندان درگیر خود نکند. اما برعکس شده.
خصوصاً پارسال و امسال که قرنطینهایم و دستوپایمان بسته و چندان نمیشود رفت در مجالس عزا، چه خوب میشد فضای بصری شهر بیشتر به چشم و دلمان مینشست.
با سلام و احترام.
اینها برگرفته از کتاب دانشنامۀ شعر عاشورایی است. و به گمانم از خانم مرضیه محمدزاده باشد.
عاشورا غمگسار سترگ یتیمان و کوخ نشینان است، در هر جای زمین …
عاشورا دست نوازش انسانیّت است، بر سر بی پناهان …
عاشورا رواق سرخ حماسه است، در تاریکستان سیاهی و بیداد …
عاشورا قلب تپنده دادخواهان است، در محکمه ی بشریّت …
عاشورا طنین بلند پیروزی است، در گوش آبادیها …
عاشورا شهادتی است تابیده، بر چکادهای افراشته ی پیروزی …
عاشورا «رسالتی» است بزرگ، بر دوش «اسارتی» رهایی بخش …
عاشورا خروش طنین افکن آزادگی است، در زندگی …
عاشورا زنده کننده ی اسلام است، و اسلام زنده شده ی عاشورا … .
ممنون. کمک بزرگی کردید در فهم جوانب این اقدام شهرداری.
انتخاب خوبی نکردهاند و مخاطب را در نظر نگرفتهاند.
خطای دومشان هم اینکه منبع را ذکر نکردهاند؛ یعنی سرقت ادبی کردهاند!
به نظرم اگر بجای این جملات از احادیث کوتاه یا بخشی از نوحه های معروف استفاده میکردند، هم جذابتر میشد و هم تاثیرگذارتر.
یکسره بیمعنا نیست؛ ولی قبول دارم که مناسب این مکان نیست. چند تابلوی دیگر که همین امروز دیدم، شعاری و نادلچسب بود.
البته آن دو تابلوی دیگر که گفتید، واقعاً اهانتآمیز است.
مطلبی خواندنی و نو بود. بسیار خوب است که ادیبان و ویراستاران به بررسی و نقد این شعارها بپردازند. انتخاب متن و گزینگویهٔ مناسب و تأثیرگذار کار کسی است که هم زبان فارسی را خوب میداند، هم با شیوههای اطلاعرسانی و تبلیغات آشناست.
آفرین به شما. زباندانی و تسلط به اصول تبلیغنویسی از ضرورتهای این حوزه است.
عبارت “عاشورا، رواق سرخ حماسه…” را آقای رییسی سال ۹۷ در حرم مطهر رضوی بیان کرده اند.به استناد پیوند زیر:
https://www.irna.ir/amp/83038203/
این حجم بنر در مناسبت ها در وسعت و تعداد برای شهرداری و بالتبع مردم هزینه بسیار زیادی را خواهد داشت پس عاقلانه است که در طراحی و محتوای آن دقت و وسواس زیادی صورت بگیرد . به نظر من متأسفانه شهرداری مشهد در طراحی بنرهای محرم کوتاهی کرده است. در تمامی بنرها جمله ی ” نجات اهل عالم با حسین ع است” به طور یکسان و تکراری قید شده است. این جمله کاملا” درست و زیباست ولی در کنار تصویر یک فردی که مثلا” چای در سینی گذاشته یا در حال دادن شربت و شله زرد است چه معنایی دارد؟
آیا امکان چاپ جملات مفهمومی دیگر با تصاویر تاثیرگذار وجود نداشت؟
و آیا بهتر نیست شهرداری مشهد این فضاهای تبلیغاتی را در اختیار هیأت های مذهبی بگذارد که در کنار معرفی و اعلام زمان و مکان مراسم هیأت خود، طراحی آن را خودشان انجام بدهند و در نهایت فرهنگی شهرداری یک نظراتی به محتوای طرح ها داشته باشد. در این صورت نه تنها هزینه ی سنگینی برای شهرداری بار نخواهد شد که با یک مدیریت و مهندسی صحیح تنوع و کیفیت تبلیغات مناسبت های مذهبی در بیلبوردهای شهری قطعا” افزایش خواهد یافت.
سلام و ادب.
ممنونم بابت نظری که دادهاید.
حق با شماست.
سلام بزرگوار
نقدهای شما به نحوی هست که گویا بیش از حد رفته باشید در بحر ویرایش متون
سلام و ادب. من ویراستارم و از زاویهدید درستنویسی هم به مسائل مینگرم.