دکتر حسن ذوالفقاری نوشته است:
در گرتهبرداری معنایی، یکی از معانی واژه یا تعبیری بیگانه، معادل همهٔ معنای آن در زبان مقصد به کار میرود و تعمیم داده میشود.
برای مثال، در انگلیسی واژهٔ rate بهمعانی بهای کالا، میزان، سرعت، شتاب یا درصد است که در فارسی این واژه فقط به نرخ در تمامی موارد ترجمه میشود.
مترجم بیتوجه به بافت جمله، فقط یک معنای آن را انتخاب میکند و به تمامی موارد تعمیم میدهد. پس در جملهٔ «نرخ بیسوادی کاهش چشمگیر داشته است»، بهجای نرخ باید گفت: «میزان بیسوادی… .»
نمونههایی از گرتهبرداری معنایی نادرست:
واژه / تعبیر | لاتین | بهجای | جملهٔ نادرست | جملهٔ درست |
رنج بردن | to suffer | مبتلا / دچاربودن | جوانان از بیکاری رنج میبرند. | جوانان دچار بیکاری هستند. |
شایسته | worthy | بهاندازه | متهم شایستهٔ چنین حکمی بود. | حکم متهم بهاندازه بود. |
برخورداربودن | to enjoy | داشتن / دچاربودن | این مرد از کمخونی برخوردار است. | این مرد کمخون است. / کمخونی دارد. |
بهادادن | to appraise | اهمیتدادن | مردم به فرهنگ ایرانی خود پربها میدهند. | مردم به فرهنگ ایرانی خود اهمیت میدهند. |
دریافتکردن | to recieve | خوردن / پذیرفتن / گرفتن | وی پاسخ جانانهای دریافت کرد. | وی پاسخ جانانهای گرفت. |
چهره | figure | نماینده / فرد شاخص | او از چهرههای مشهور سینماست. | او از افراد / نمایندگان مشهور سینماست. |
شرایط | اوضاع / وضع / حال | شرایط خانوادگی او خیلی خوب نیست. | وضع خانوادگی او خیلی خوب نیست. | |
نشتکردن | درزکردن / آشکارشدن | اخبار کمکم نشت کرد. | اخبار کمکم آشکار شد. | |
بهدستدادن | روشنکردن | او هیچ توضیحی به دست نداد. | او هیچچیزی را روشن نکرد. | |
داشتن | کردن | اکنون مروری داریم به سرخط خبرها. | اکنون سرخط خبرها را مرور میکنیم. | |
شانس | chance | امکان/ احتمال | شانس دیدنش را ندارم. | امکان دیدنش را ندارم. |
منبع: حسن ذوالفقاری، راهنمای ویراستاری و درستنویسی، چ۱، تهران: علم، ۱۳۸۷، ص۱۷۸.
آریا ادیب معتقد است:
در هر زبانی، برخی واژهها چندین معنا دارند که ممکن است در زبانی دیگر چندین واژه برای این معانی وجود داشته باشد. مثلاً در فارسی «پا» هم به قسمتی از بدن که از لگن تا نوک انگشتان امتداد دارد گفته میشود و هم به آن قسمت از بدن که کفش آن را میپوشاند. اما در انگلیسی به قسمت اولی «leg» و به قسمت دومی «foot» گفته میشود. هنگامی مترجم برای برگردان این دو کلمهٔ متفاوت به فارسی، از یک واژه (پا) استفاده میکند، «گرتهبرداری معنایی» انجام داده است.
در بسیاری مواقع برای انتقال مفاهیم از زبانی به زبان دیگر، از گرتهبرداری معنایی چارهای نیست. مثلاً کلمهٔ «جبهه» (وامواژهٔ عربی) در فارسی بهمعنای «پیشانی» و در معنای وسیعتر به معنای «قسمت پیشین هر شیء نسبتن بزرگ» به کار میرود و در این معنا برابر است با واژهٔ «front» فرانسوی، که در عین حال به معنای دیگری نیز در این زبان به کار میرود: «صف مقدّم سپاهیان در میدان جنگ» و توسعاً «منطقهای که دو طرف متخاصم در حال جنگیدن هستند». معانی اخیر از سالیان پیش با همان کلمهٔ «جبهه» به فارسی ترجمه شده است و اکنون رواج همگانی یافته است.
اما گرتهبرداری معنایی غالباً به روح زبان مقصد آسیب میرساند، بهویژه وقتی واژهٔ مناسب دیگری در زبان مقصد وجود داشته باشد. چون گرتهبرداری معنایی بیشتر بهصورت پوشیده و تقریباً بیاطلاع اهل زبان صورت میگیرد، گاهی ممکن است زیانهای جبرانناپذیری به بار آورد. خطر آن را نباید کمتر از وامواژهها دانست؛ زیرا اگر دامنهٔ نفوذ آن گسترش یابد، ممکن است باعث آشفتگی مفاهیم شود و اهل زبان از فهم سخن یکدیگر ناتوان شوند؛ چنانکه امروزه از فهم بسیاری از نوشتههای یکدیگر عاجزیم.
منبع: http://aryaadib.blogfa.com/post/994