سر کلاس استادی مینشستم که به تکیهکلامی دچار بود. مدام میگفت: «خدمت شما عرض کنم که…». این علف هرز آنقدر در کلامش ریشه دوانده بود که گاه در وسط یک جمله، بله دقیقاً وسط جمله، آن را میگفت و در بسیاری از جملات، دو بار و سه بار!
تغییر فرهنگی خدمت شما عرض کنم که سه رکن دارد. برای دستیابی به خدمت شما عرض کنم که تغییر فرهنگی باید خدمت شما عرض کنم که تلاش کرد تا ابتدا خدمت شما عرض کنم که دانش مخاطبان تغییر کند؛ سپس خدمت شما عرض کنم که نوبت بینش است و آخر خدمت شما عرض کنم که رفتار.
جلسهٔ اول، اواسط کلاس طاقتم طاق شد. گفتم بگذار آماری بگیرم و ببینم بسامد این تکیهکلام در سخن او چقدر است. بعداً فهمیدم اتفاقاً یکی از همکلاسیها نیز این کار را کرده است. نتیجه شمارش من و همکلاسیام شگفتآور است: این استاد در هر دقیقه، ۱۰ تا ۱۵ بار میگوید: «خدمت شما عرض کنم که…». در آن کلاس ۹۰دقیقهای بیش از ۱۰۰۰ بار این عبارت را تکرار کرد!
«کلیشهکشی» با این خاطره آغاز شده است. در ابتدای این نوشتار، دربارهٔ تکیهکلام صحبت کردهام. از نظر زبانی، تکیهکلام گفتار را از زیبایی میاندازد و شنونده را میآزارد. تکیهکلامهای پُرتکرار نشان میدهد گوینده تمرکز ندارد، آگاهیاش در موضوع کافی نیست، در گفتوگو مقابل جمع ضعف دارد و شاید کمروست.
بعد از آن، وارد مبحث کلیشه شدهام:
کلیشه واژهای پُرتکرار است که در جای واژههای دیگر مینشیند و در غیر از معنای اصلی خود به کار میرود.
کلیشه را باید کشت؛ چون کلیشه زبان را از تنوع میاندازد؛ زیرا بهجای چندین واژه فقط یک واژه مینشیند و کمکم آنها را از زبان کوچ میدهد. اگر به دنبال فارسی فصیح هستید، از کلیشه فرار کنید!
در «کلیشهکشی» کلیشههای پرتکرار را از نظر گذراندهام و دربارهٔ بعضی، مفصل نمونه آوردهام. نیز برای اولین بار، تمام کلیشههای رایج در فارسی امروز را یک جا جمع کردهام: بالا، مورد، نسبت به، قابل، عدم، داشتن، یک و دهها کلیشهٔ دیگر.
بزرگترین کلیشهساز
در ادامه، با بررسی اصل کمکوشی زبانی آندره مارتینه، به علت ساختهشدن کلیشه در زبان پرداختهام. سپس فرضیهٔ خودم دربارهٔ فرایند تولید کلیشه را گفتهام. دربارهٔ بزرگترین عامل رواجیافتن کلیشهها در این روزگار اینطور نوشتهام:
بدترینشان صداوسیماست که با روش تولید جگر چرب فرانسوی، مرغابیِ زبان فارسی را به مرگ میکشاند: صداوسیما روزانه صدها هزار کلیشه را بهسوی زبان فارسی شلیک میکند. برای نمونه، در خبر ۲۰:۳۰ به تاریخ یکشنبه ۱۸آبان۱۳۹۳، در مدت ۳۰ دقیقه، این تعداد کلیشه پخش شد: ۱۰ کلیشه توسط گویندگان خبر و گزارشگران؛ ۵ کلیشه در قالب زیرنویس؛ بیش از ۱۰ کلیشه توسط گزارششُدگان. این یعنی تقریباً هر دقیقه یک کلیشه. این بخش خبری را چند نفر دیدهاند؟ ۵میلیون، ۱۰میلیون یا بیشتر؟ چهکسی میتواند و میخواهد آسیبهای آموزش اشتباهی با این گستردگی را جبران کند؟
طبق آمارهای غیررسمی، صداوسیما اکنون بیش از یکصد شبکه دارد. اینهمه شبکه به چه میزان متن نیاز دارد؟ اگر در هر دقیقه، به یک صفحه متن نیاز باشد، بیش از ۵۰میلیون صفحه متن برای یک سال اینهمه شبکه نیاز است. با حذف زمانهای سکوت، در کمترین حالت، ۲۰میلیون صفحه باقی میماند. اگر در هر صفحه فقط یک کلیشه استفاده شود، یعنی خوشبینانه، سالانه ۲۰میلیون کلیشه بهسمت گویشوران زبان فارسی شلیک میشود. چهکسی میتواند از این هجمه در امان بماند؟!
در ادامه هم راهکار درمان دادهام.
عناوین کلیشهکشی
تکیهکلام
چیز کن!
کلیشه را بکشید!
فارسی فصیح، نتیجهٔ کلیشهزدایی
بررسی مفصل چند کلیشه
بالا
نسبت به
عـدمِ…
قابل
مورد
داشتن
یک
کلیشههای دیگر
پرویز ناتل خانلری
ابوالحسن نجفی
احمد سمیعی (گیلانی)
حسن انوری و یوسف عالی عباسآباد
ناصر نیکوبخت
حسن ذوالفقاری
محمدکاظم کاظمی
رضا بابایی
«ویراسـتاران»
کلیشهسازها
مهمترین آسیب زبان فارسی
کلیشهیابی
کلیشهنماها هم دشمن زیبانویسیاند
رتبهبندی کلیشه
چکیدهٔ مقاله
تکیهکلام عبارتی است که گوینده، ناخودآگاه و از سر عادت و ناخواسته آن را در کلامش تکرار میکند و معنایی نیز از آن در نظر ندارد. تکیهکلام اختلالی گفتاری است.
کلیشه، خواهرخواندهٔ تکیهکلام، عبارتی است پُرتکرار که در جای واژههای دیگر مینشیند و معمولاً در غیر از معنای اصلی خود به کار میرود. کلیشه عموماً از طریق گرتهبرداری (معنایی و اصطلاحی و گاه ساختاری) وارد زبان شده است یا وامواژه است. منشأ کلیشه کمکوشی گویشوران زبان فارسی نیست؛ بلکه آن را بیشتر، مترجمان و قلمبهدستان بیسواد و کاتبان اداری به وجود میآورند و رسانهها آن را رواج میدهد. در این مقاله، ۶۳ کلیشه احصا شد که در سه گروه قرار گرفتند: پُرخطر، خطرناک، کمخطر و بیخطر (کلیشهنما).
به واژههای پرتکرار در متنهای فارسی، کلیشهنما میگوییم. این واژهها کلیشه نیستند؛ اما آفت زیبانویسیاند. کلیشهنماها در لبهٔ پرتگاه کلیشهشدن قرار دارند.
در مبحث کلیشه، مهم این است که با خودِ کلمات کلیشهشده دشمن نیستیم؛ مگر اینکه اشکال دیگری غیر از کلیشهبودن داشته باشند. از نگاه کلیشهکشی، با کاربرد بیحساب آنها در متن مخالفیم. با همین استدلال، یکی دو کلیشه نیز در متنی چندصد صفحهای اشکال ندارد. نکتهٔ مهم دیگر اینکه باید مراقب باشیم هر واژهای را به اتهام کلیشهبودن، طرد نکنیم. کلیشهیابی تخصص میخواهد.
متن کامل «کلیشهکشی»
این مقاله در شمارهٔ ۵۲ ماهنامهٔ انشا و نویسندگی بهتاریخ بهمن۱۳۹۳ منتشر شده است. توصیه میکنم این یادداشت ۲۲صفحهای پرنکته را از نظر بگذرانید. متن کامل یادداشت را از دو جای زیر میتوانید بگیرید و بخوانید:
پس از مطالعه، دیدگاههای ارزشمندتان را همین جا مطرح کنید.