تب فارسیدوستی!
«یادداشت»ها برآمده از دغدغهها هستند. وقتی نویسندهای با مسئلهای مواجه میشود، دست به قلم میبرد تا آن را بررسی کند یا راهکاری بدهد. این نوشته هم با اینچنین دغدغهای شکل گرفته است.
امروز کاستیهای عملکرد فرهنگستان زبان و ادب فارسی بر خدمات بزرگ این سازمان سایه افکنده است. جدای از این، زبان فارسی از این نقص ضربه میخورد. از یاد نمیبرم آن شب را. ۱۸دی۱۳۹۲ را میگویم. با شنیدن صحبتهای آقای حداد عادل در گفتوگوی ویژهٔ خبری در بخش خبری ۲۲:۳۰ شبکهٔ ۲ سیما، افکارم پریشان شد. نتوانستم بخوابم. ذهنم آرام نمیگرفت. فقط قلم بود که توانست آرامم کند. تا ۲ صبح، یکریز مینوشتم!
این گفتوگوی با دکتر حداد عادل، بهدنبال تب فارسیدوستیِ افتاده به جان اهل فرهنگ شکل گرفته بود. رهبر در جلسهٔ ۱۹آذر۱۳۹۲ با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، از وضع زبان فارسی ابراز نگرانی کرده بود و هرکس میخواست در پاسخ به این نگرانی، کاری بکند. صداوسیما هم چند برنامه را روی آنتن برد، از جمله این گفتوگو را. گفتههای دکتر کامل نبود و این مرا واداشت چیزکی بنویسم.
ابزارهای مغفول در واژهگزینی
در ابتدای این یادداشت، اینطور نوشتهام:
فرهنگستان اول تأسیس شد؛ چون گروهی سرِ خود و بیضابطه به جان واژهها افتاده بودند. این سنت نیکو تا امروز ادامه یافته است و پاسداری از زبان، رسالت اصلی فرهنگستان بوده و هست. گامهایی ارزشمند هم برداشته شده است. تازهترینش در فرهنگستان سوم، همین دستور خط زبان فارسی است و بعد از آن، واژهگزینی برای واژههای لاتین. برابریابی برای ۴۵هزار واژهٔ لاتین، مخصوصاً در حوزهٔ تخصصی علوم، شوخی نیست. در مقیاس کار بشری، پروژهای حیرتانگیز است.
البته میتوان با دقت در چند نکته، بر کیفیت و اثربخشی واژهگزینی افزود. برای نمونه، شیوهٔ طرح مسئله و نحوهٔ حلکردن آن و حتی راه ارائهٔ راهحل در مسیر واژهگزینی بسیار مهم است. این اهمیت از آنجاست که ضعف در این سه، مخاطب را از همراهی با جریان واژهگزینی باز میدارد. همچنین از ضروریات، بهرهگیری از ابزارهای متنوع اقناع فرهنگی بههدف همراهکردن جامعهٔ هدف یعنی فارسیزبانان است. در ادامه چند پیشنهاد برای بهترشدن جریان واژهگزینی عرض میکنم. مخاطب من فرهنگستان زبان و ادب فارسی است که رسالت پاسداری از زبان فارسی بهعهدهٔ اوست.
هفت پیشنهاد برای واژهگزینی
در ادامهٔ یادداشتم، هفت پیشنهاد برای بهترشدن جریان واژهگزینی به فرهنگستان زبان و ادب فارسی دادهام. خلاصهوار از این قرارند:
۱. اگر میخواهیم واژهای در زبان مردم بیاید، باید برایش فرهنگسازی کنیم. چرا در فرهنگستان فقط واژه میگزینیم؛ اما آنها را رواج نمیدهیم؟
۲. باید مراقب باشیم و واژههای بیگانه را قبل از ورود به زبان فارسی رصد کنیم و برایشان معادل بسازیم.
۳. از گروههای جوان و تازهنفس و همگامِ مردم و همپای رَوندهای پُرسرعت جامعه هم کمک بگیریم. در عرصهٔ فرهنگ و کارهای اجرایی، به جسارت و انرژی جوانان نیاز است.
۴. حاصل اینهمه تلاش فرهنگستان برای واژهگزینی به اطلاع مخاطبان نمیرسد.
۵. قوانین خوبی برای جلوگیری از کاربرد واژههای بیگانه وجود دارد. فرهنگستان باید مطالبهگری از نهادهای مجری برای اجرای این قوانین را شدت دهد.
۶. تمرکزِ محض بر واژهگزینی جلوی پیشرفت خود واژهگزینی را نیز میگیرد. در عرصهٔ زبان فارسی، تمامی آسیبهای زبانی از واژههای لاتین به وجود نیامده است.
۷. به فکر مخالف هم اجازهٔ مطرحشدن بدهیم. دیگران هم اجازه دارند واژه بسازند.
عملکرد فرهنگستان درست است؟
شاید آسیبها و کاستیهای هفتگانهٔ پیشگفته باشد که باعث شده است رهبر فرزانهٔ انقلاب در جلسهٔ ۱۹آذر۱۳۹۲ با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بفرماید:
من خیلى نگران زبان فارسىام. خیلى نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانى را دور هم بنشینند. من میبینم کار درستى در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است.
منظورم این قسمت کلام ایشان است: «من میبینم کار درستى در این زمینه انجام نمیگیرد.»
بالاخره منتشر شد!
راستی این را هم بگویم: نامگذاری این اثر و ویرایش آن، فرایندی چندمرحلهای و زمانبر بود. برای نمونه، فرایند نامگذاری اینطور پیش رفت:
۱. دیکتاتوری واژهها
۲. واژهگزینی لاکپشتی
۳. نبرد واژهها
۴. ابزارهای مهم در واژهگزینی
به نشریاتی هم دادم برای نشر؛ اما بهواسطهٔ ملاحظاتی نپذیرفتند! بالاخره قرعه به نام نامهٔ شورا، شمارهٔ ۷۱، تیر۱۳۹۳ افتاد.
متن کامل یادداشت
متن کامل یادداشت را از دو جای زیر میتوانید بگیرید و بخوانید:
پس از مطالعه، دیدگاههای ارزشمندتان را همین جا مطرح کنید.