دورهٔ ۱۱۷ ویرایش و درستنویسی
آذر و دی۱۳۹۴
خانم اکرم شریعتی
تحصیلات دانشگاهی و تخصص کاری من فناوری اطلاعات و کامپیوتر است. سال گذشته معلم زبان انگلیسیام از من خواست سایتی اینترنتی طراحی و مطالبش را در آن بارگذاری کنم. وقتی بیشتر با او صحبت کردم و هدفش را از داشتن سایت شرح داد، متوجه شدم میخواهد به مطالب پراکندهای که به دانشجویانش ارائه میکند نظم ببخشد، استفادهکنندهٔ آن مطالب هزینهاش را پرداخت کند، نام او هم بهعنوان تهیهکننده جایی محفوظ بماند و سایر خواستههایی که هیچکدام با راهاندازی سایت برآورده نمیشد؛ آن هم در کشوری که بههیچوجه کپیرایت رعایت نمیشود. به او پیشنهاد دادم مطالبش به کتاب تبدیل شود.
چون به نوشتن و خواندن علاقهٔ بسیاری دارم و فکر میکردم اینها بهاضافه تسلّطی که بر کامپیوتر دارم، برای انجام کار کافی است، به او پیشنهاد دادم بهصورت افتخاری این کار را برایش انجام دهم. او از این پیشنهاد بسیار استقبال کرد و اولین تجربه من در این موضوع آغاز شد.
هرچند نرمافزار word خودبهخود قواعد زبان را برای متون انگلیسی اعمال میکند، در حین تهیه این کتاب سؤالات بسیاری راجع به شیوههای مشابه در زبان فارسی از ذهن من گذشت. این باعث شد راجع به قوانین نگارش مطالعه دقیقتری کنم. چون منبع آموزشی مشخصی را نمیشناختم، مثل همیشه سراغ اینترنت رفتم.
پس از مطالعات جستهوگریخته و اتمام کتاب و رضایت و تشکرِ بسیار آن مدرسِ زبان، با خود فکر کردم توانایی انجام کاری مشابه را برای متون فارسی نیز دارم. بعد از دیدن یک آگهی جذب ویراستار، با آن انتشارات تماس گرفتم و طی صحبت با مسئول آنجا متوجه شدم که اصول و قواعد این کار خیلی بیشتر از آن چیزهایی است که تجربه کرده بودم. از ایشان خواستم جایی یا کسی را برای آموزش اصول این کار معرفی کند. ایشان من را با دورههای آموزشی مؤسسه ویراستاران آشنا کردند.
پس از حضور در این دوره آموزشی، اولین مسئلهای که نظرم را به خود جلب کرد، یک وجه اشتراک بین همهٔ شرکتکنندگان بود: همگی ظاهراً آدمهایی بودند که در اعتقادات مذهبی خیلی جدیاند. بنابراین حدسهای گوناگونی زدم: شاید اینها همکارند و از طرف سازمان خاصی برای آموزش معرفی شدهاند؛ شاید در مشهد که شهری مذهبی است، اغلبِ کتابهایی که منتشر میشود، مذهبی است و متخصصان مسائل مذهبی وارد این حرفه میشوند و… . البته با دیدن ظاهر استاد هم از شکِ من کم نشد و داشتم کمکم احتمال میدادم مخاطب این دوره عموم افراد نیستند که کلاس شروع شد.
استاد پس از معرفی خود و صحبت مختصری راجع به دوره، از شرکتکنندگان خواست هدفشان را از حضور در دوره آموزشی بیان کنند. پس از گذشت زمان کوتاهی، به این نتیجه رسیدم که شرکتکنندگان وضعیت کاری و سنی و تحصیلی مختلفی دارند و وجه اشتراکشان علاقه به یادگیری اصول ویرایش و درستنویسی است.
من پیش از دانشگاه به دبیرستان فنیوحرفهای میرفتم؛ بنابراین آنچه از قوانین نگارش و ادبیات فارسی میدانستم، خلاصه میشد در آموختههای من از درس ادبیات سال اول دبیرستان و پیش از آن در مقاطع راهنمایی و دبستان. نزدیک به بیست سال از آن دوران میگذرد و اعتراف میکنم دقیقاً در خاطرم نیست که آنچه آموختم، چه بوده؛ اما مطمئنم هرچه بوده، هیچ اشتراکی با محتوای این دوره نداشت! بدون اغراق، تمامی مطالب و اصطلاحات ویرایش زبانی را برای اولین بار آموختم و متوجه شدم آن مختصری که از قبل درباره ویرایش صوری میدانستم، اغلب صحیح نبوده.
ضمناً بهعنوان مدرسی که چند سالی است دروس دانشگاهی تدریس میکنم نیز نکات مثبت بسیاری در کلاس دیدم؛ مثلاً علاقه و اعتقاد استاد به مطالبی که بیان میکند، ارائهٔ مثالهای روشن و مرتبط ناشی از تجربه عملیِ استاد، حضور مشتاقانه دانشجویان صرفاً برای یادگیری مطالب، پذیرایی ساده اما بسیار بجا و بهاندازه و… . همچنین در طول این دوره آموزشی کتابهای بسیار مفیدی معرفی و فایلهای بسیار کاربردی ارائه شدند که هرکدام به نوعی مرجع درستنویسی هستند و هنگام نوشتن یا ویرایشِ متون، بسیار مفید واقع خواهند شد.
بهرسم تمامی دورههای آموزشی، پس از اتمام این دوره نیز آزمونی برگزار شد.