اطلاعیهٔ نشست
در نشست ۸۱ ویرایش در مشهد پذیرای شما هستیم:
گاه: چهارشنبه ۲۰اردیبهشت۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۰ تا ۱۹
جای: مشهد، بین چهارراه دکترا و چهارراه گلستان، بازار کتاب گلستان، سالن همایشها.
هرگونه پرسشتان دربارهٔ نشست را تلفنی بپرسید:
۰۹۱۵۷۰۲۹۲۶۶
برنامهٔ نشست
قسمت اول نشست را به متنخوانی اختصاص دادهایم؛ آنهم متنهای مرتبط با ویرایش. متن این جلسه: بهتر بنویسیم، نوشتهٔ رضا بابایی، از صفحهٔ ۲۲۲ (خاصنویسی) تا ابتدای صفحهٔ ۲۳۹ (حل). قبل از جلسه، کتاب را مرور کنید و نکات مهمش را مشخص کنید. دربارهشان گفتوگو خواهیم کرد.
قسمت دوم نشست به بررسی متن تمرینی اختصاص دارد.
متن تمرینی
متن تمرینی را با کلیک روی آیکون زیر بردارید. اگر میخواهید روی فایل ویرایش کنید، با فعالکردن ترکچنج، آن را ویرایش کنید و در موعد جلسه، لپتاپبهدست تشریف بیاورید.
اگر میخواهید روی کاغذ ویرایش کنید، فایل را پرینت بگیرید. بعد با خودکارقرمز روی کاغذ ویرایش کنید و برگه را سر جلسه همراه خودتان بیاورید.
گزارش نشست
در این نشست، عزیزان هدیهای بهمناسبت روز معلم به من دادند که شرمنده و غافلگیر و خوشحالم کرد. قدردان همه هستم. گزارش زیر را هم آقای مهدی کیخا نوشتهاند:
امروز که صبحش مفرح و ظهرش گرمابخش و عصرش شورانگیز و خنک بود، قرار ویراستارانهمان رنگوبوی خاصی داشت: یکی از رفقا خانوادگی به جمعمان پیوست و دیگری تنها و آنیکی هم با دوست شفیق همشگیاش و دیگران هم با آمدنشان قطرهقطره پیوستند به دریای بیکران یادگیری نشست.
یکی دنبال جای پارک میگشت و دیگری با پای پیاده آماده بود تا در جمعمان جمع شود و با متن تمرینی امروزمان پنجه در پنجه افکند تا خود را و حلناپذیری متن را بیازماید و نظاره کند پنجهافکندن دیگر یاران را. البته بحث دربارهٔ پنجهافکندن یاران، خود حدیث دیگری است که خارج از وصف متن پُرخدشهٔ من است و باید میبودی و «خود به چشم خویشتن میدیدی» آنچه نمیتوان وصفش را در این گزیده آورد یا بهتر بگویم که توانش نیست مگر با وصفیات و بودنهای خیام یا سعدی علیهالرحمه.
حواشی جلسه یا بهتر بگویم دیدار دوستانهمان یا همان اسم همیشه آشنایش «نشست ویراستاران» اگر نگویم پُررنگتر از متنش بود، کم از آن نداشت: شیرینیخوران بود و هدیهدِهان بود بهمناسبت روز معلم و طبق رسم آخر جلسات هم عکسبِندازان بود و البته ضدحالزدن دوربین عکاسی بیشارژ عکاسباشی حواسپرتمان که به میزان شارژ دوربینش نگاه نکرده بود و دوربینی که در طول جلسه، عکسهایش را که گرفت آنهم هفتهشت تا عکس خودکار پشتسرهم که خودش مایهٔ خندهٔ حضار شد، برای عکس انتهای جلسه توانی نداشت و به خواب رفت و دست عکاس را در حنا گذاشت!
گزارش ویرایش متن تمرینی
این گزارش را آقای افشین نگاشتهاند.
در مسیر دنبالکردن رد پای خاطرات، کوچههایی را دیدم که اهالی آن زبالهها را غیر از ساعت
یآمدنکهماشین جمعآوریحملزباله میآید بیرون گذاشته بودند و آن زبالهها که در کوچه پخش شده بود، چهرهۀ آن کوچه را بسیار زشت کرده بود.؛ جدای از اینکه زحمت رفتگر زحمتکش محله را هم بیشتر میکردند. خانمهایی را دیدم که مشغول شستن جلوی درِبحیاطشانهستندبودند و همزمانمشغول صحبتبا همسایه صحبت میکردند و آب داشت هدر میرفت. رفتگری که در کوچههای محله زحمت میکشد، مال همین محله است. او پدر پرتلاشی است که برای فرزندانش تلاش میکند،. ماشین حمل زباله وسیلهۀ کار عدهای از سرپرست خانوادههاست که از آن راه امرارمعاش میکنند. آنها جدا از محله نیستند؛ جزئوی از این محله و ما هستند.
«دنبالکردن» را نیمفاصله ضبط کردیم؛ چراکه مصدر است و مصدرها همیشه نیمجدا نوشته میشوند.
«کوچه» اسم جنس است؛ بنابراین مفردآمدن آنها در قیاس با «کوچههاییِ» آغاز جمله، خطای منطقی تلقی نمیشود.
ساعتِ آمدن: با مصدری کردن فعلِ جمله، اشکال تتابع افعال را برطرف کردیم.
«حمل» را به «جمعآوری» تغییر دادیم؛ چراکه حمل با حقیقتِ کارِ آن ماشین (که جمعآوری زبالههاست) تفاوت معنایی داشت.
جدای از اینکه: اگر «از» را بین «جدای» و «اینکه» نمیگذاشتیم، احتمال کژتابی وجود میداشت و ممکن بود خوانندهٔ کتاب از آن عبارت، معنای انشقاق و تفکیک را دریابد.
«رفتگر» از ترکیب رُفت + گر تشکیل شده است؛ اما آن را تغییر ندادیم؛ چراکه پسوند «گر» همیشه چسبیده نوشته میشود.
«زحمتکش» را نیمفاصله کردیم.
میکند را به «میکرد» تغییر دادیم تا زمان فعل با افعال پیش از خود یکی باشد.
درب، کلمهای عربی و بهمعنای دروازه و درِ کاروانسرا است و «در» کلمهای فارسی و دقیقاً به همین معناست. با توجه به حذف «ب» از «در» برای حرف «ر» کسره میگذاریم تا ساکن خوانده نشده و بدخوانی نداشته باشد.
«هستند» را به «بودند» تغییر دادیم تا زمان فعل با افعال پیش از خود یکی باشد.
«همزمان» را نیمفاصله کردیم.
بعد از «صحبت» همکردِ «میکردند» را افزودیم تا هم «مشغول» را بیضرورت تکرار نکرده باشیم و هم به روانشدن جمله کمک کرده باشیم.
مال: این کلمه در زبان معیار کمتر به کار میرود؛ اما جانشینکردنش با کلمهای دیگر، بار عاطفی کلمه را از بین میبَرد! چراکه در این متن بهمعنای تعلقداشتن و از خود بودن است، نه مالکیت.
ماشین حمل زباله، با جملههای پیش از خود، هیچ ارتباط منطقی ندارد و روشن نیست که نویسنده با چه قصدی به آن اشاره کرده است. این را در قالب یک کامنت، به نویسنده گوشزد میکنیم.
کیخای عزیز، ما گفتیم حواشی جلسه را بنویس؛ اما نگفتیم جلسه را یک حماسهٔ تکرارناپذیر جلوه بده!