حلوای لن‌ترانی، تا نخوری ندانی

دورهٔ ۱۱۵ ویرایش و درست‌نویسی
مهر و آبان۱۳۹۴
محمد لطفی

همه‌روزه نام دوره‌‌های آموزشی متفاوتی را می‌شنویم؛ اما تعریف دقیقی از آن نمی‌دانیم و طبیعی است که چون در آن‌ها حضور نداشته‌ایم، نتوانیم توصیفشان کنیم. ویراستاری هم یکی از همین‌ها بود. حالا که دورهٔ آموزشی ویراستاری را گذرانده‌ام، در یک جمله توصیفش می‌کنم: حلوای لن‌ترانی، تا نخوری ندانی.

وقتی فهمیدم باید بعدازظهرهای پنجشنبه و جمعه یعنی دو زمان کلیدی و رؤیایی برای استراحت بعد از یک هفته کار مداوم را در کلاس بگذرانم، انگیزه‌ام به‌کلی از بین رفت و اگر با صحبت‌های دوستم که خودش قبلاً این دوره را پشت‌سر گذاشته بود، ترغیب نمی‌شدم، الان حلوانخورده، باز هم تعریفی از ویرایش نمی‌دانستم؛ اما همهٔ آنچه می‌توانست دلیلی برای حضورنیافتنم باشد، در اولین جلسه به کوهی از انگیزه تبدیل شد و آن، پویایی کلاس بود.

باید اقرار کنم بانشاط‌ترین دورهٔ آموزشی عمرم را گذراندم. ارتباط دوستانه میان استاد و شاگردان علاوه بر ایجاد انگیزه، در یادگیری نیز مؤثر است. ما در کلاسی مشارکتی بعدازظهرهای خستهٔ پنجشنبه و عصرهای کسل‌کننده و دلگیر جمعه را تبدیل کرده بودیم به زمانی برای آموختن همراه با شادی و نشاط.

نبودن مکانی برای نصب وایت‌بورد، صدای زنگ موبایل‌ها و قرار روز اول برای خرید شیرینی، پذیرایی‌های آقای حیدری هم‌زمان با اذان مغرب، استفادهٔ مکرر خانم‌ها از واژه «مرسی» به‌جای «سپاس»، پچ‌پچ‌های آقای «شخص شاخص متشخص»، بستنی همراه با چای، بحث‌کردن‌های فلسفی آقای پهلوان، دقت نظر و آشنایی بیشتر آقای تازه‌کار با فرهنگ املایی و تذکرهایش، نام‌های عجیب گروه‌های تمرین کلاسی مثل گروه پنبه‌ریز، لیوان یک‌بارمصرف و… هرکدام قصه‌ای دارد که این حلوا را شیرین‌تر می‌کند.

تازه داشتیم صمیمی می‌شدیم که زنگ آخرین جلسه به صدا درآمد و تا به خودمان آمدیم، برگهٔ آزمون را تحویل گرفتند.

دربارهٔ برگهٔ اول آزمون حرفی ندارم؛ چون کامم تلخ می‌شود! از جنبهٔ کاربردیِ یادگیریِ ویرایش باید بگویم: حالا کتاب‌خواندن‌هایم تغییر کرده است و بسیار نگرانم که خیلی‌ها خطرهای موجود برای زبان فارسی را نمی‌دانند. کتاب‌هایی از نشرهای اسم‌و‌رسم‌دار مملو از ایرادهای ویرایشی است و این دغدغه‌ای نو به نگرانی‌های فرهنگی‌ام افزوده است. کاشکی همهٔ ما برای حفظ این میراث گران‌بها، به آنچه آموخته‌ایم، پایبند باشیم؛ چراکه زبان فاخر ما حال‌وروز خوبی ندارد.

بگذریم. حالا یک هفته گذشته است و حالا در این عصر پنجشنبه دلم حلوا می‌خواهد، حلوای لن‌ترانی.

لینک کوتاه:

دیدگاه خود را بنویسید:

+ 84 = 92