دورهٔ ۱۴۷ ویرایش و درستنویسی
بهمن و اسفند۱۳۹۵
افشین
تردید داشتم، خیلی. راهنمای ویرایش و درستنویسی استاد ذوالفقاری را خوانده بودم، بارها. بیفزایید به آن، مقالات پراکندهٔ ویرایش را.
ثبتنام کردم. هنوز هم تردید داشتم! گمان میکردم آنچه لازم است بدانم، همه در کتابهای استادانش آمده است. خام بودم اما. نخستین جلسهٔ کلاس، این را خوب به من فهماند. از تردید چیزی باقی نماند. تصمیم درستی گرفته بودم. یقین داشتم این بار.
شنیدهاید که تجربه برتر از علم است؟ برتر از برتر است! والاتر است حتی؛ گنج است تجربه. «ویراسـتاران» خورجینی بود از تجربهها، بزرگ و جادار. استاد در مقام تعلم، قدم گذاشته بود در پهنهٔ وسیع ویرایش و با تواضع از هر استاد ویرایشی، تجربهها کسب کرده بود و با نظم و ترتیب نهاده بود در آن خورجین. بماند که خودش هم خورجینی خاص داشت. بابت هر قلمش خون دلها خورده بود.
استاد فقط فروتن نبود. گنج تجربههایش را باسخاوت هم میبخشید؛ اما ارزان نمیداد. تشنهات میساخت. خوب که تشنه میشدی، کریمانه و بیمنت سیرابت میساخت. تجربهای را که باید کتابها ویرایش میکردی تا به آن برسی، در این کلاس بهآسانی از زبان استاد میشنیدی. باید قدر دانست این را. کم هستند استادانی که بیخست خرج شاگرد میکنند.
«ویراسـتاران» را با تردید آغاز کرده بودم؛ اما با تردید ادامه ندادم. درست انتخاب کردم. یقین دارم.